زن کثیف

IM NOTHING

زن کثیف

IM NOTHING

ما برگشتیم

ما روحمان جر خورد

 ما از کسی در آسایشگاه روانی دیدن کردیم و حالمان بد است

ما فهمیدیم که خیلی گوزوییم

ما خیلی چاق شدیم

 

ما داریم میرویم تفریحات که وسط ماه رمضان کلی روزه خواری کنیم

 که آنجای روزه داران سوزش کند معلوم هم نیست کی دوباره

 ابراز وجود بنماییم

ما مانده ایم که چرا این ها که نمیدانند رفاقت چه زهر ماری ست  برای ما

گوز بلف رفاقت میزنند ! شما نمی دانید؟

یبوست فکری گرفته ایم !‌ دردش همانند همان مواقعی ست که اسهال عقلی می شویم .

می گویند -وبا - آمده باز خوب است وبای تفکری نگرفته ایم !

به فلان نداشته امان که از بزرگی خدا فقط این به ما میرسد که خود را بیاندازد میان ما و خوشبختیمان !‌

این را گفتیم که فلان خدا سوزش کند

 

احتیاج دارم به حرف زدن ، به اینکه جفنگیاتم را بگویم  اما نمیتوانم .

صرفا نوشتن کفایت نمیکند گویا! فکر کنم دیر متولد شده ام .

باید سالها پیش در کنار بودا میزیستم تا با او به نیروانا بپیوندم .

شور گندش را در آوردیم از روزمرگی  دیگر این به گا رفتنمان هم تکراری شده ! عادت شده ست گویا  ما هم گفتیم  فلان لق زندگی ،‌مرده سوزش را ببرند ، شادمانی میکنیم زین پس  دیگر این شد که هم اکنون حالمان خوب است ! البته اگر بگذارندمان این نامردمان

ورود کردیم

نقل مکان نمودیم از بلاگفا   منت نهادیم بر سر شما  آمدیم اینجا را

نیز به گند بکشانیم ببینیم چگونه ست !

فی الحال به سمع و نظر همگان  برسانیم که اصلا قرار نیست حرکتی بزنیم

بل صرفا تشریف آوردیم وجود نحوست خویشتنمان را ابراز بفرماییم